
ایران درّودی نقاش، کارگردان، نویسنده، منتقد هنری و استاد دانشگاه برجسته ایرانی در سال 1315 در نیشابور خراسان در خانوادهای خوشنام به دنیا آمد. خاندان پدری او از بازرگانان صاحب نام خراسان، و خانواده مادری او از بازرگانان قفقازی بودند که پس از انقلاب شوروی به ايران مهاجرت کردند و در مشهد اقامت گزیدند. در 1316 خانواده به دلیل کار پدر به هامبورگ میرود، اما با شروع جنگ جهانی دوم ناگزیر به بازگشت به مشهد میشوند.
«ما اواسط جنگ و در شرایط بسیار بدی از آلمان فرار کردیم و به ایران آمدیم. به ایران که رسیدیم جنگ بود و مشهد بمباران مـــیشـــد و قـــحـــطـی بیداد میکرد. سربازهای روسی در شهر زیاد بودند. در آن زمان من پنج ساله بودم.» (1)
با بازگشت به مشهد در خانهای در نزدیکی مسجد گنبد سبز مأواگزیدند، مسجدی که تأثیر ژرفی بر شخصیت ایران گذاشت و در برخی از کارها و نقاشیهایش دیده میشود.

گسستن ۱۳۵۵؛ ۱۱۵ در ۸۹
درّودی عشق خود به هنرها و موسیقی را در کودکی کشف کرد. پدرش به هنر به ویژه نقاشی علاقه داشت و نخستین درسهای ابتدایی در نقاشی همچون اهمیت خط، حجم و رنگ را به او آموخت. از سوی دیگر، مادرش پیانو مینواخت و به او درس پیانو میداد. این عشق به هنر و موسیقی از آن پس بخشی جداییناپذیر از زندگی او شد.
«عشقم به ایران، تحت تاثیر برخورد پدرم با ایران بود. حتی زمانی که بزرگتر شدم و در محضر پدرم از نقاشیهای "دالی" صحبت میکردم، او میگفت: تو اول زبان فارسی را درست یاد بگیر و درست فارسی حرف بزن و بعد راجع به هنر صحبت کن. تو باید هویت و فرهنگ ملی خودت را بشناسی.... با شناخت کم و بیشم از فرهنگ باشکوه ایران رفتهرفته عــلاقــهام بــه فرهنگ و تاریخ وطنم بیشتر و بیشتر شد تا جایی که در کـــتــاب "در فــاصـلــه دو نقطه....!" بـه جرأت مینویسم: تصویر کردن تخت جمشید تنها اشاره به تاریخ نیست. بازگو کردن افسانه یک عشق اسـت. عـشـق مـن بـه وطـنـم." (2)

نگار جاویدان، 1372، 140 در 140

سرزمین بیگانه، 1342، 100 در 63 مرز سوختن، 1347، 70 در 70
در نوجوانی عشق به ایران زمین را از استاد ابراهیم پورداوود آموختم و سرمشق و هدف زندگیام قرار دادم. از سیمین بهبهانی جرأت را، از طاها بهبهانی تعادل، از پرویز کیمیاوی سادگی و خلاصه گویی، از احمد شاملو و شعرش به کار گرفتن ابعاد لایتناهی، از عباس کیارستمی ریتم در نقاشی را، از محمود دولت آبادی فضاسازی و خلاصهگویی، از فریدون مشیری دوستی و رفاقت به معنای اخص کلمه، از دکتر پرویز ناطق خانلری آگاهی از فرهنگ جهانی و نثر ناب، از فروغ فرخزاد شفافیت شکنندهی واژهها، از سهراب سپهری فروتنی و خلاصه زیستن، از شفیعی کدکنی روانکاوی مردمان، از بیژن مفید فریب ندادن و فریب نخوردن را، از احمد محمود سادگی و صفا، از اخوان ثالث نیاز به زیبایی و زیبا زیستن را، اما یکی از این بزرگانِ گمنام پدرم بود که نه شعری گفت، نه اثری نقاشی کرد ولی از همان کودکی عشق به سرزمین، پاسداشت پیشینیانم و «نگاه کردن» را به من آموخت که اولین درس نقاشی است. (3)

خوشنویسی، 1345، 59 در 42
در سال 1324 خانواده به تهران نقلمکان کرد، و درودی پس از گرفتن دیپلم خود به خواهرش در پاریس پیوست و در دانشگاه هنر بوزآر به تحصیل هنر پرداخت. سپس برای آموختن رازهای آمیختن درست رنگها به پایتخت بلژیک رفت و یک دورهی ویترای در آکادمی سلطنتی بروکسل گذراند و به دنبالش برای گذراندن تاريخ هنر در مدرسه لوور به پاریس بازگشت.
در این میان در چندین نمایشگاه گروهی نقاشی شرکت کرد و چند جایزه را از آنِ خود ساخت. نخستین نمایشگاه فردی او در سال 1337 در میامی امریکا و نخستین نمایشگاه فردیاش در ایران در سال 1339 در تالار فرهنگ برگزار شد.

سنگ، برگ، خاک، 1355، 120 در 80

پایداری، 1346، 89 در 118
تلاش ۱۳۶۵؛ ۹۲ در ۶۵

گریز، ۱۳۵۴، ۱۱۸ در ۷۲ رستن به این گونه ۱۳۵۱؛ ۱۴۰ در۱۴۰ُ
درسال 1347 به سفارش شرکت آی.تی.تی که لوله کشی نفت آبادان به ماهشهر را به عهده داشت، تابلوی نفت ایران را کشید. تابلویی که تصوير آن با تیراژى چند میلیونی در مطبوعات مهم امريکا از قبیل لایف، تایمز، نیوزویک، و... به چاپ رسید.

رگهای ما، رگهای زمین، (تابلوی نفت) 1348، 105 در 80
احمد شاملو نام «رگهای زمین، رگهای ما» را بر این شاهکار نهاد و در 1352 شعری برای او سرود که در سطوری از آن میگوید:
پیش از تو
صورتگران
بسیار
از آمیزهی برگها
آهوان برآوردند…
تو خطوط شباهت را تصویر کن...
فریاد را تصویر کن....
عصر مرا تصویر کن...
عمر مرا تصویر کن...
تمامی الفاظ جهان را در اختیار داشتیم
و آن نگفتیم
که به کار آید
چرا که تنها یک سخن، یک سخن، در میانه نبود
آزادی!
ما نگفتیم
تو تصویرش کن

در بلندای معبر خاموشی، 1355، 122 در 98
با موفقیتش در هنرها، دست به ماجراجویی تازهای میزند. در 1345 برای آموختن کارگردانی و تولید برنامههای تلويزيونی به انستیتیو آر.سی.ال نيويورک میرود. در نيويورک با پرويز مقدّسی که در رشته کارگردانی سينما و تلويزيون تحصيل میکرد آشنا میشود و با او ازدواج میکند و با هم به ایران بازمیگردند.
درّودی به همراه همسرش در سازمان تازه تاسیس تلویزیون در سمت تهیهکننده و کارگردان برای مدت 6 سال به فعالیت پرداخت. حاصل این فعالیت تهیه و کارگردانی بیش از 80 فیلم مستند تلویزیونی موفق از هنرمندان ایران و جهان بود. پس از مرگ همسرش در 1364 به کار نقاشی و به نمایش گذاشتن اثارش ادامه میدهد و ثابت میکند که هنرمندی خستگیناپذیر است.

مرثیه آب، به یاد پرویز، 1376، 92 در 65
فعالیت خستگیناپذیر درودی در حوزهی هنر باعث شد که دانشگاه صنعتی شریف از او دعوت کند تا به عنوان استاد افتخاری، به آموزش تاریخ و شناسایی هنر در این دانشگاه بپردازد و تاکیدش به دانشجویانش همیشه این بود که «علم و صنعت از هنر و زیباییشناسی جدا نیست.» (4)

جاودانه خلیج فارس، 1364، 92 در 66
در گفتوگویی که به مناسبت نمایشگاه نگاهی به آثار ایران درودی به نام «جاودانه خلیج فارس» در سال 1387 در موزه هنرهای معاصر تهران برگزار میشود در بارهی عشقش به پاریس که در آن به «یک نقاش خارجی در پاریس» نامدار میشود و به گونهای خانهی دومش بوده است و در آن زمان بیشتر کارهایش هنوز در آنجا نگاه داشته میشد سخن میگوید: «:"در این سالها چه به عنوان دانشجو، چه به عنوان رهــگـذر و بـالاخـره به عنوان مقیم، همیشه شیفتگی خاصی به این شهر که پر از جاذبه های هنری و فرهنگی است، داشتهام. در این شهر شیرینترین و تـلـخ تـریـن روزهـای زنـدگیام را گذراندهام. معماری و به خصوص نظم شهرسازی آن را دوست میدارم و همیشه چیزی از زیبایی در آن کشف مــیکـنـم. سـالهـا در قـسـمـتهای مختلف این شهر آتلیه داشتهام و در دورههای مختلف در آن کار کردهام. ... عجیب اینجاست که وقتی در پاریس نقاشی مـیکـنم رنگ خاکستری آسمان و رنگ صورتی رنگ پریده غروبهای آن به نقاشیهایم رخنه میکند.

سرد، 1362، 73 در 62 وهم، 1362، 56 در 49
گرچه پاریس با این همه زیبایی هرگز مثل شهر یزد با آن بادگیرها و کوچههای مسقفش یا اصفهان با گنبدهای سینه ریزوارش به زیر پوست من راه پیدا نمیکند. حتماً ریشه های هویتم، بر شیفتگی و جاذبهها، غلبه دارد... "

گل عشق در کویر، 1351، 100 در 81
فیروزه ایران، 1370، 46 در 38
«اکثر نقاشیهای دوره یخبندانها را در پاریس کار کردهام... این دورهای است که ایران را ترک کردم. پدر و همسرم را از دست دادم. در ایران جنگ بود. به گفتهای دیگر، آنها نه از ترسهای ناشناخته که از واقعیت تلخ زندگیم سخن میگویند.

عروس خاطره، 1993، 92 در 73

به زلالی یک عشق، 1356، 183 در 297
"در نهایت، نگاه من به انسان است که قادر است جهان را از عشق خود سرشار کند. گرچه انسان به ندرت در نقاشیهایم حضور عینی پیدا میکند. سعی دارم از بینظمیها به نظم برسم و از آشفتگیها به تعادل و سپس این نظم بینظمی را رنگآمیزی کنم تا به دنیای خاص خودم برسم. تعبیر شما را در تسلط آسمان سرنوشتساز، منکر نیستم، اما اضافه میکنم انسان میباید در نهایت، تواناییها و سرشت خود را بشناسد و در مقابل مقدرات زمینی یا آسمانی، تسلیم نشود. ....من دنیا را از ورای چشمانم، از ورای حسهایم زندگی میکنم. وقتی تصمیم میگیرم نقاشی کنم وقتی است که چیزی گلویم را میفشارد. دلهرهها شروع میشود، سنگینی فریادهای خفه شدهام را در قفسه سینهام احساس میکنم. ...خودم از نقاشیهایم نمیترسم، اما تحمل سردی برخی از کارهایم نیز برایم سخت است." (5)

سقف بلند پر نقش، 1351، 100 در 89 گذر، 1352، 80 در 60
چشم شنوا ۱۳۸۲؛ ۱۳۰ در ۹۷
به آرای جواد مجابی: «نقاشیهای ایران درودی به نور درخشان ایران وفادار مانده است. خاستگاه این روشنا؛ گاه جغرافیاست که از زوایهی تند تابش آفتاب بر این اقلیم برمیآید؛ گاهی نور جنبهی فرهنگی دارد به ازای روشناندیشی حکمت عرفانی ما و از سویی درخششی تاریخی است و نور درونی زندگی جععی اقوام ایرانی بر این فلات را بازمیتاباند… همانند درخشش بلورین در نور خورشید…. نقاشیهای تازهی ایران درودی چون بلوری افراشته پیش خورشید نیمروز؛ از نور برشتهی کویری انباشته است. در متن تابلو هر عنصر در تابش نوری اشراقی جزیی از یک ترکیب تابان میشود. در ترکیب کلی به رغم حضور حفرهها و لکههای نیلی و کبود؛ سیطرهی قبارش و رنگ سفید و زرد و نارنجی عنصری مسلط است. آگاهی شهودی نقاش به فرهنگ سرزمین خود عرفانی بدو بخشیده است که پیروزی نهایی نور را بر بسیط سرزمین مشرقیاش از همین حالا اعلام میکند.» (۶)

برداشت نور، ،1372 75 در 100

خورشید شکسته، 1372، 130 در 90
نور، فضا، حرکت، 1368، 118 در 89
رنگ را از متن زندگی جدا نمیدانم چراکه اگر رنگ را از آن بگیری، گویی عشق را از آن گرفتهای. نور برای من بسیار مهم است و فکر میکنم از معدود برگزیدگان خداوند هستم که نور را در قلب آدمیان دیده است. از آنجایی که زندگی را فشرده و خلاصه میبینم، هیچ رنگ خاصی را بر رنگ دیگر ترجیح نمیدهم و همهی رنگها برایم شریفند. (7)

اشراق، 1371، 101 در 60
برگزاری 60 نمایشگاه فردی و شرکت در بیش از 200 نمایشگاه گروهی در نقاط مختلف جهان، انتشار مقالهها و نقدهای پژوهشی و هنری در مطبوعات ایران، ایراد سخنرانی در مراکز فرهنگی و هنری دنیا، تهیه و کارگردانی بیش از 80 فیلم مستند تلویزیونی از هنرمندان ایران و جهان، نگارش و انتشار کتاب زندگینامه خودنوشت «در فاصلهی دو نقطه...!» حاصل بیش از 50 سال فعالیت همه جانبهی او در عرصهی هنر امروز ایران است. فعالیتهایی که در کنار نشستوبرخاست با بزرگانی چون آندره مارلو، سالوادور دالی، ژان کوکتو، آنتونیو رودریگز و دیگران و به ویژه بیان یگانهی او در نقاشی؛ او را یکی از مهمترین نقاشان ایران و جهان کرده است. (برگرفته از سایت ایران درودی که گفتههای افراد نامبرده در بارهی او را هم میتوان در آن یافت.)
در همان گفتوگو به مناسبت نمایشگاه «جاودانه خلج فارس» خود میگوید: « چه خوب که در ۷۰ سالگی به جای تکرار خودم وارد دوره جدیدی شدهام. همیشه از اینکه خودم را تکرار کنم واهمه داشتهام. گرچه برخی از آدمها تفاوتی بین دوره رنگهای سرخ، مانند "از اینگونه رستن" و دوره سفید، یخبندانها، مانند "چهارسوار مرگ" نمیبینند، ولی من می دانم که نحوه نگرشم در هر لحظه در حال تغییر و تحول است. این دوره جدید در واقع نتیجه گیری از سال های عمر یک نقاش است امروز محکم تر از همیشه نقاشی می کنم و به این کارهای حقیر و ناروا میخندم. نقاشی، اجر صبوری و تحمل و ایمان به کارم را به من باز میگرداند.."

طغیان کویر، 1387، 135 در 135
"به زندگی، به زیستن و رستن ارج مینهم و مرگ را پایان تمام دردها و تولد دیگر میدانم، اما معتقدم در سختترین لحظههای زندگی انسان میباید سرش را بالا نگاه دارد.

سلطهی بودن 1359، 195 در 296 لبریز جان، 1373، 100 در 81
« فکر میکنم گاهی آسمان بر من رشک می برد که این گونه محکم و مبارز، در مقابلش ایستادهام. کسانی که به زندگی و انسان، عشق میورزند، از خاکستر خودشان دوباره متولد میشوند، شاید من از این دست آدمها باشم. برای رسیدن به مرحلهای که اکنون رسیدهام تنها حربه ام صداقتم بوده است و در این راه هرگز از آشکار کردن ضعفها، کوتاهی نکردهام.
بیان یگانهی وی در نقاشی، او را یکی از مهمترین نقاشان ایران و جهان کرده است.
موزه هنرهای معاصر تهران، موزه هنرهای زیبای کرمان، کاخ موزه سعدآباد، کاخ صاحبقرانیه، موزه ایکسل بلژیک و موزه هنرهای معاصر نیویورک از جمله مکانهاییست که در کنار مجموعهداران سرشناس، آثار ایران درّودی را در گنجینه خود دارند.
در جایی نوشته: «برخی از درها باید بسته بمانند برخی از رازها را نمیباید گشود؛ آنان که میباید بدانند، دانستهاند و آنان که میخواهند بدانند، راه دانستن را خواهند یافت» ولی نقاشیهایم، بازتاب ذهنیاتم هستند به عبارتی دیگر نقاشی هایم نتیجه ی زندگی من هستند، نه تمامی زندگی.» (8)

خزانه اسرار، 1388، 125 در 65 محرم راز، 1364، 65 در 81
فکر می کنم گاهی آسمان بر من رشک می برد که این گونه محکم و مبارز، در مقابلش ایستادهام. کسانی که به زندگی و انسان، عشق میورزند، از خاکستر خودشان دوباره متولد میشوند، شاید من از این دست آدمها باشم. برای رسیدن به مرحلهای که اکنون رسیدهام تنها حربهام صداقتم بوده است و در این راه هرگز از آشکار کردن ضعفها، کوتاهی نکرده ام. (9)
آخرین پروژهی او بازگشایی موزهای با هزینهی شخصی و اهدای 150 اثر خود به آن، او را پس از 56 سال به سرزمین مادریاش کشانده است.
«در واقع این جاودانگی نیست که میخواهم به آن برسم آرزوی من این بوده است که عشقم را به این سرزمین بیواسطه نثار کرده و به نوعی، سپاسمندی خودم را ابراز کنم. در تصورم این چیزی نیست مگر اینکه همگی آثارم را در قالب موزهای به او اهدا کنم. به همین خاطر راهها را کوتاه میکنم تا سادهتر و خلاصهتر به خاکی برگردم که از او آمدهام. ... برگ سبزی تحفهی درویش.» (10)
جاودانگی ۱۳۸۶؛ ۱۲۷ در ۹۲
در سالروز تولدش در 1395 شهرداری تهران زمینی به مساحت حدود 1500 مترمربع در نزدیکی پارکی در تهران را در اختیار این هنرمند گذاشت و کلنگ موزه به دست خودش زده شد. به گفتهی درودی: « این موزه یک مرکز فرهنگی برای آموزش نقاشی، برپایی همایشهای تاریخ هنر و ارتباط با کشورهای مختلف خواهد بود. موزه را میسازم تا برای نسل آینده یک مرکز فرهنگی باشد تا از طریق آن با دنیا امروز و تغییر و تحولات آن در ارتباط باشند. اگر روزی خودم در قید حیات نباشم این موزه به صورت هیات امنایی اداره خواهد شد.» (۱۱)
«همواره در زندگی مجبور بودهام خود و تواناییهایم را در ارتباط با خواستههایی که داشتهام، ارزیابی کنم و در همین چارچوب یکی از خصوصیاتم این بوده که فوقالعاده زندگی را دوست دارم. با رودر رویی با بیماری سرطان، مرگ را تجربه کردم و آنرا معجزهی زندگیام دانستم. از همین روست که معتقدم نوع نگاه ما به زندگی است که بر توانهای ما میافزاید. ... به آنانی که از زندگی ناامیدند میگویم مگر از موهبت زنده بودن برخوردار نیستید؟ (12)

بودن یا نبودن، 1371، 81 در 100
انسان نتیجهی نحوهی اندیشیدنش است. حال که زندگی ما را به مبارزه طلبیده، باید خود را مجهز کنیم و همه چیز را از نو بسازیم. در این راه آنچه بیش از همه اهمیت دارد، همانا هدفمند بودن زندگی انسان است. در باور من، هر سختی تجربه و درسی است که باید از آن آموخت. انسان هدفمند، نه نا امید میشود، نه از مبارزه بازمیایستد (12)
خورشید شب ۱۳۶۴؛ ۹۲ در ۷۳
بلور طلوع ۱۳۶۷؛ ۹۲ در ۶۵
عروسی جاودان ۲۳۶ در ۲۳۸
نمايشگاههای فردی:
1337 (1958)- مرکز هنرهای ميامی بيچ
1337 (1958)- دانشگاه کلمبيا، آمريکا.
1338 (1959)- هتل هيلتون، تهران
1338 (1959)- تالار فرهنگ ، تهران.
1338 (1961)- انجمن ايران و امريکا ، تهران.
1340 (1961)- تالار فرهنگ ، ايران.
1342 (1963)- موزه ايکسل، بروکسل.
1343 (1964)- گالری سنتاماريا پيزا، ميلان.
1343 (1964)- گالری بورکز، تهران.
1344 (1965)- انجمن ايران و آمريکا، تهران .
1348 (1969)- گالری نگار ، تهران.
1349 (1970)- هتل هيلتون، تهران.
1349 (1970)- دانشگاه صنعتی شريف، تهران .
1351 (1972)- انستيتو گوته ، تهران .
1352 (1973)- گالری «اسپس 2000 » نيويورک.
1352 (1973)- انستيتو گوته، آبادان ، شيراز ، مشهد، اصفهان.
1352 (1973)- گالری دروآن، پاريس.
1352 (1973)- گالری آرتيوم آرتيست ،ژنو.
1353 (1974)- گالری 21، زوريخ.
1353 (1974)- شرکت ملی نفت ايران ، آبادان.
1353 (1974)- دانشگاه فردوسی مشهد.
1354 (1975)- گالری درّودي، تهران.
1354 (1975)- گالری دروآن ،توکيو.
1354 (1975)- گالری «لاگالريا» ، مکزيکوسيتی .
1355 (1976)- گالری اريتاژ، تورنتو.
1355 (1976)- موزه ی هنرهای زيبا، مکزيکوسيتی .
1355 (1976)- دانشگاه فردوسی مشهد.
1355 (1976)- دانشگاه اصفهان.
1355 (1976)- آبادان، شرکت ملی نفت ايران .
1355 (1976)- تلويزيون ملی ايران ، شيراز .
1355 (1976)- گالری الکساندر، تهران .
1357 (1978)- باشگاه نخست وزيری تهران.
1357 (1978)- هتل انترکنتيناتال ، ژنو.
1361 (1982)- گالری موت ، ژنو.
1366 (1987)- گالری بايول، پاريس .
1367 (1988)- سالن رولان گاروس ،پاله دوشايو ، پاريس .
1367 (1988)- استوديو "کيو"، نيوجرسی .
1367 (1988)- گالری آرت دکور ، واشنگتن دی . سی .
1368 (1989)- فرست کرديت بانک، لوس آنجلس .
1370 (1991)- مرکز فرهنگی M.O.R.C ، A پاريس .
1370 (1991)- بنياد فرهنگی ايران، دوسلدرف.
1371 (1992)- مجموعه فرهنگی آزادی ، تهران .
1371 (1992)- گالری سپهري،تهران
1373 (1994)- گالری 54، نيويورک
1373 (1994)- سازمان ملل، نيويورک
1374 (1995)- نگارخانه برگ، تهران.
1378 (1999) - گالری « حوريان» سانفرانسيسکو.
1378 (1999)- دانشگاه « ويرجنيا تک » ويرجنيا، امريکا.
1378 (1999)- دانشگاه U.C.L.A. لسآنجلس.
1381 (2002)- خانه هنرمندان ، تهران .
1381 (2002)- موره هنرهای معاصر ، اصفهان .
1382 (2003)- گالری پگاه ، کرمان
1387 (2008)- موزه هنرهای معاصر ، تهران
1388 (2009) – گالری شیرین
1391 (2012) – خانهی هنرمندان
1391 (2012) – فرهنگسرای مهر
1392 (2013) – موزهی هنرهای معاصر – در مراسم رونمایی پانزدهمین چاپ کتاب در فاصلهی دو نقطه...! نمایش آثار ایران درّودی متعلق به گنجینهی موزه
نمايشگاه گروهی :
بیش از 200 نمايشگاه گروهی درکشورهای ایران ، فرانسه ، بلژيک ،سويس، امريکا، مکزيک ، ژاپن استرالیا و همچنین نمایشگاهایی با هنرمندان ایرانی در ایران ، فرانسه ، امریکا ، کانادا ، مونوکو ، آلمان و امارات متحده عربی .
فعاليت در ساير زمينهها :
از سال 1964- عضو کنگره ی بين المللی هنرمندان و منتقدين ريمنی . وروکيو ، و سان مارينو ، ايتاليا.
از سال 1967 تا 1972 - تهيه کننده و کارگردان 1900 دقيقه فيلم مستندو برنامه ی تلويزيونی برای تلويزيون ملّی ايران، تحت عنوان «شناسايی هنر» .
1968 - کارگردان فيلم مستند « بی ينال ونيز » به مدت 55 دقيقه .
از سال 1970 تا 1972 - استاد میهمان دانشگاه صنعتی شريف.
از 1970 تا 1972 برای تدريس « تاريخ و شناسايی هنر».
سلسه سخنرانیهای درباره «نقاشي» و «نقش زن در تاريخ و هنر» معاصر ايران و هم چنين درباره کتاب «در فاصله دو نقطه ...!» که از زندگينامه هنرمند است .
سخنرانیها در باره "هنر ايران:"
1998- انجمن فرهنگی ايرانيان مقيم بلژيک، بروکسل، کتابخانه مرکز مطالعات ایران ، لندن .
1999- دانشگاه «ويرجينيا تک» - ویرجینیا
1999 – دانشگاه «یو . سی . ال . ای»
1999 - «انجمن سخن» - لوسآنجلس
1999 - «دانشگاه لوسآنجلس»
1999 – «دانشگاه برکلی» - سانفرانسیسکو
1999 – «انجمن سخن» - سانفرانسیسکو
1999 - «انجمن متخصصین» - کالیفرنیا
1999 - «انجمن خیریه فرهنگی کهریزک» - لوسآنجلس
1999 - «انجمن فرهنگی ایرانیان» - سکرمنتو
1999 - «انجمن فرهنگی ایرانیان» - نیو جرسی
پژوهش دربارهی «هنر هخامنشيان » چاپ در مجله سخن و نگين 1346 و 1347.
سلسه مقالات و نقد درباره ی نقاشی و مجسمهسازی درمطبوعات ايران .
انتشارات:
1973- ایران درّودی ( آثار نقاشی 1352-1338 ) چاپ اول - ناشر: مولف .
1976- ایران درّودی ( آثار نقاشی 1352-1338 ) چاپ دوم - ناشر: انتشارات امیر کبیر .
1996- در فاصله ی دو نقطه ... ! زندگینامه نقاش به قلم خود او - ناشر: «نشر نی»
2004- چشم شنوا (آثار نقاشی) - ناشر: مولف
2014- در فاصله ی دو نقطه ... ! چاپ شانزدهم
فیلمهایی که در مورد ایران درّودی ساخته شده است:
فیلم «مستند درباره نمایشگاه ایران درّودی در موزهی هنرهای معاصر تهران» - کارگردان حسن امامی
فیلم «چه شگفت است عشق، که هم درد است و هم مرهم» به کارگردانی بنکدار و علیمحمدی
فیلم «ایران درّودی،نقاش لحظههای اثیری» - کارگردان بهمن مقصودلو
فیلم «ایران درّودی» - کارگردان مستانه مهاجر
فیلم «زن، نور، نقاشی» - کارگردان محمود شکراللهی
فیلم رونمایی پانزدهمین چاپ کتاب «در فاصلهی دو نقطه...!»
ایران درودی نخستین کلنگ ساخت موزهی ایران درودی را در روز تولدش به زمین میزند (۱۳۹۵)
منابع:
وبسایت ایران درودی
ایران درودی: هنرمند پایانناپذیر، نوشتهی شمسی شاهرخی در Persian Tribune
گفتوگو با ایران درودی: خودم از نقاشیهایم نمیترسم،
جهان آرمانی نقاش صاحب سبک معاصر در گفتو گو با ایران درودی، پژمان موسوی، روزنامه شرق
پاورقیها:
1) گفتوگو با ایران درودی: خودم از نقاشیهایم نمیترسم،
2) همانجا.
3) جهان آرمانی نقاش صاحب سبک معاصر در گفتو گو با ایران درودی، پژمان موسوی، روزنامه شرق
4) ایران درودی، هنرمند پایان ناپذیر، نوشتهی شمسی شاهرخی، Persian Tribune
5) گفتوگو با ایران درودی: خودم از نقاشیهایم نمیترسم،
5) همانجا.
6) وبسایت ایران درودی
7) جهان آرمانی نقاش صاحب سبک معاصر در گفتو گو با ایران درودی، پژمان موسوی، روزنامه شرق
8) گفتوگو با ایران درودی: خودم از نقاشیهایم نمیترسم،
9) همانجا.
10) جهان آرمانی نقاش صاحب سبک معاصر در گفتو گو با ایران درودی، پژمان موسوی، روزنامه شرق
11) همانجا.
12) همانجا.